هفتگ
هفتگ

هفتگ

پیرمرد

دیروز صبح ماشین رو برده بودم تعمیرگاه، زمانی که رو ماشین کار میکردن حوصله ام سر رفت گفتم ببینم اینستا چه خبره؟ 

نکته قابل ذکر اینه که قبلا تو اینستاگرام فعال بودم روزی چند ساعت، اما الان چند روز یه بار دو سه دقیقه بازش میکنم.

وحید یه استوری گذاشته بود عکس یه پیرمرد قد خمیده و شدیدا خسته،که یه جعبه گردنش بود و در حال دستفروشی اون اجناس داخل جعبه، نوشته بود حال و احوال این روزهای ایران دیدن ندارد...

به شدت متعجب شدم چون دو شب قبلش حدود ساعت دوازده همین پیرمرد رو از چهار ولیعصر برده بودم سه راه تهرانپارس، چیزی که باعث شد چهره اش تو ذهنم بمونه این بود که صندلی عقب نشسته بود و حرف میزد صداش از قعر عمیق ترین چاه ها می اومد برای اینکه متوجه بشم چی میگه برگشتم سمتش ببینم حرفش چیه؟ گفت من پول ندارم تا سه راه منو میبری؟ اونقدر آروم گفت که دفعه اول متوجه نشدم چی میگه ازش پرسیدم چی میگی پدرجان، با همون صدای لرزان و ضعیف که توام شده بود با شرم و خجالت حرفش رو زد، طبق عادت مالوف رسوندمش...

هی چشمام تار میشد با پشت دست اشکها رو پاک میکردم که خیابون رو درست ببینم...

شرمنده بودم و خجالت میکشیدم از اینکه جز مجانی رسوندنش کاری ازم بر نمی اومد.


نظرات 6 + ارسال نظر
الهام (حس مکتوب) چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 11:02 http://www.hesemaktoob.blog.ir

اون وقت یکی از مخاطبین شما پیرو کامنتم توی دو پست قبل تون برای من کامنت گذاشته چرا اینقدر ایران رو میکوبید؟
آخه مگه با حلوا حلوا گفتن دهن شیرین میشه؟
ما بگیم وضعیت ایران خیلی خوب و گل و بلبله یعنی اوضاع خوب میشه؟ بعد ما اینطوری خودمونم گول بزنیم و اینقدر بگیم اوضاع خوبه تا به گوش جهانیان هم برسه، اون وقت اونا دم خروس رو قبول کنن یا قسم حضرت عباس رو؟
درسته با این اعتراض ها و ابراز ناراحتی کردن ها، درد نداری و بدبختی کسی حل نمیشه اما حداقلش اینه که با تعریف و تمجید الکی، خودمون رو گول نزدیم.

باهات موافقم، هرچند معتقدم هر کسی نظری داره و نظرش هم محترم تا جایی که زندگی و آزادی ما رو تحدید نکنه

حمید چهارشنبه 25 تیر 1399 ساعت 13:52

رکود اقتصادی و تورم توأمان، میتونه هر اقتصاد بزرگ و کاردرستی رو هم نابود کنه، چه برسه به اینجا که همه‌ی اینا هست با چاشنی ناکارآمدی و فساد و تحریم. حالا هم که کرونا اضافه شده... تغییر حاکمان بی‌لیاقت کار دشوار و پرهزینه‌ای هست و در این شرایط شاید بهترین کار همینی باشه که تو کردی. این‌که هرکدوممون در حد توانمون - هر چند کوچک - به اونایی که درمانده شدن کمک‌ کنیم که با رنج کمتری این دوره‌ی سیاه رو طاقت بیارن

درست میگی
امیدوارم طاقت بیاریم هرچند بعید میدونم

فانوسدار شنبه 28 تیر 1399 ساعت 09:40

چقدر عالی نوشته آقا وحید "دیدن درد شدیدی دارد"
این روزا دست به طبل هر کی بزنی صداش از اون یکی بلندتره!!!
صبح پیرمردویلان را که از دیوار یک خونه متروکه بالا می رفت وبا فلاکت آنجا زنده بود دیدم . پاش تو گچ و پیشانی زخمی با واکر درمانده کنار همون دیوار مخروبه وایساده بود درحالی که دیگه نمی توانست بالا برود گفت چند شب پیش از دیوار سرخورده و ...همون یک ذره سایه و سقف هم از دست داد....

کاش میشد، چشم ها رو بست و ندید و ندید و ندید...

سید محسن شنبه 28 تیر 1399 ساعت 13:22

درود بر شما---راه حل با قصه گفتن تفاوت داره---
هدیه امروز

*وجود تناقض، وجود تلاش را ،حتمی میکند.که بجز خصومت،ستیز،تلخی و اندوه بیشتر به بار نمی اورد

سلام
شرح ماوقع بود نه داستانسرایی!

تیراژه شنبه 28 تیر 1399 ساعت 18:29

عکسو دیده بودم و قلبم درد گرفت با متنت هم.. پر از نفرت و نفرینم‌

من هم مثل تو و خیلیهای دیگه انباشته از نفرینم!
متاسفانه این نشانه خوبی نیست، این یعنی ما دچار استیصالم و باور به تغییر رو از دست دادیم.

سمیه چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 10:39

من یه جایی خوندم ثروت کره زمین انقد زیاده که با تلاش و زحمت می تونیم بدون اینکه حق کسی رو بخوریم بهش برسیم قبول دارم خیلی سخته کسی که از یه پدر و مادر فقیر به دنیا اومده بتونه سرنوشتو تغییر بده ولی حداقل کاری که می تونه بکنه اینه که بچه دار نشه تا این سرنوشت مصیبت بار ادامه نداشته باشه ولی واقعیت اینکه که اینا به هیچی امید نداشته باشن ولی از ادامه نسل خودشون نمی گذرن من الان می بینم طرف الان بیکاره کارشم کارگریبا حداقل حقوق بوده 15 سال 20 سال ولی 4 تا 5تا بچه داره

بحثی که مطرح کردی خیلی مفصل و پیچیده ست.
فقط میتونم آرزو کنم کاش اونقدر آگاه بشیم که اسباب رنج دیگران نباشیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد